عشق قمار

پارت ۲۱

ویو گلوریا

صبح پاشدم دیدم کوک خوابیده رفتم به بچه ها غذا دادم و بعد حموم کردم اجوما مرخص بود امروز و خودم صبحونه درست کردم رفتم ت اتاق دیدم کوک از حموم در اومده بود
کوک:سلام

گلوریا:سلام(لبخند)
موهاتو زود خوش کن بیا صبحونه

کوک:باشه

گلوریا:پنکیک و شیر موز با مربا و سیر کاکائو آورده بودم کوک هم اومد و رفت با بچه ها اومد

کوک :دخترم اگه بدونی دیشب چقد خوش گذشت

گلوریا :گیر نمیدم به حرفات چون بچه تازه ۴ ماهشه (پوزخند)

کوک : نه بابا (خنده) دخترمون شبیه منه ولی پسرمون به دوتامون شبیه

گلوریا : آره

ویو ۲ هفته بعد

گلوریا امروز داشتم بچه هارو میخوایوندم که صدای عجیبی از پایین میومد و سوفی دستم بود سوریون رو تخت خواب بود رفتم پایین دیدم کسی نیست از آشپزخونه یا چاقو ورداشتم سوفی بغلم بود که دیدم اصلا اصلا باور نمیکنم اون اون فیلیکس بود
فلیکس :گلوریا (بغض ، لبخند )
گلوریا :وای خدا خودتی (لبخند، گریه )
فلیکس (بغلش کرد)
باید از اینجا بریم بدو وقت نداریم
گلوریا :چرا من اینجا خونه مه
فلیکس :گلدیا کله قضیه رو میدونم ولی باید بهت یه چی نشون بدم
گلوریا :ویسا سوریون چی بچم تواتاقه اجوما کو
فیلیکس اون بیهوشه ببخشید ولی وقت نداریم
گلوریا :نه سوریون ... (داد)

من
(فیلیکس گلوریا رو برد تو ماشین تو بغل گلریا فقط سوفی بود نمی‌دونست معنی کارهای فیلیکس چیه بعنی چی شده بود اون رو به سمت یکی از بار های سئول برد که وقتی وارد اونجا شدن فیلیکس آدرسی رو به گلوریا داد و سوفی رو از بعلش کشید و گفت بره وقتی گلوریا وارد اتاق شد دید اون ... اونن جونگکوک بود داشت با اون دختره سویا اشکاش سرازیر شدن قلبش درد گرفت و با عجله از بار رفت بیرون و سوفی رو تو بغل خودش کشید گریه میکرد و فیلیکس هم سعی داشت آرومش کنه

(بعضی موقع ها عشق تبدیل به نفرت میشه ولی بعضی موقع ها نفرت تبدیل به انتقام و ........)

پایان فصل یکم
امیدوارم تا اینجا خوب نوشته باشم و قراره خیلی فیک های دیگه بنویسم و واقع دوست دارم وقتی به پستا نگاه کن حداقل ۲۰ لایک بخوره😊
دیدگاه ها (۱۲)

سلاممممم

فصل دوم

عشق قمار

عشق قمار

زور و عشق پارت ۴

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۵

و....ویو جونگکوک رسیدیم عمارت بدون اینکه توجه بهش کنم رفتم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط